میگویند فلسفیدنِ فیلسوفان وجودگرا، با تمامی فلاسفه دیگر فرق دارد، با این حال به نظر میرسد که فلسفیدن ویتگنشتاین با فلسفیدن آنان خالی از تشابهاتی نیست! ویتگنشتاین به خاطر اینکه شاگردانش به واسطه یک مشکل فلسفی، حیرتزده نمیشدند، آزرده خاطر میشد. او به آنها میگفت: «شما سردرگمیهایی داشتید که هرگز فکر نمیکردید داشته باشید» و انتظار داشت که به همین خاطر، شاگردانش، بهتزده شوند-و این نشان میدهد که خود او به راستی این چنین بود (میگفت فلسفه، یک واسواس فکری است به نحوی که هرلحظه ممکن است انسان، دیوانه بشود و یا میگفت: امر رازورانه این نیست که جهان چگونه است، بلکه همانا این است که جهان هست). فن، وقتی میخواهد بیتابی ویتگنشتاین را در هنگام فلسفیدن بازبتاباند میگوید: «یادداشتهای روزانه او مانند پیکار لائوکون با مار است. او مانند فیلسوفان وجودگرا، همواره در حین فلسفهپردازی در عذاب بود