آلفرد.ن. وایتهد در بیانی مشهور آورده است که تمامی فلسفة غرب جز حاشیهای بر افکار افلاطون نیست. این سخن را میتوان در مصادیق جزئیتری نیز گسترش داد. همة تئوریهای جدید در بنیاد خود، جز توضیح، تطبیق و گسترش اندیشههای متفکرانی چون مارکس، وبر، دوتوکویل و ماکیاول نیست. بهویژه در باب انقلاب، دانشجویی که تاریخ اندیشههای کلاسیک و متأخر را مطالعه میکند، احتمالاً در برابر این پرسش که فی حد ذاته، کدام نوع از آن اندیشهها مایهورتر و قویمتر است دچار زحمت نشده و میتواند داوری قاطعی را صورت دهد؛ داوریای بالاتر از اینکه بگوید: «عنای نظری تئوریهای کلاسیک با تئوریهای جدید رقابت میکند».