جایگاه آموزش محیط‌زیست در سند چشم‌انداز 1404 و قانون اساسی ایران

نویسندگان

چکیده

آموزش محیط‌زیست، یکی از راه‌حل‌های اساسی برای مقابله با بحران‌های محیط‌زیستی ناشی از فعالیت انسان است. هدف آموزش محیط‌زیست این است که درک و فهم شهروندان را درباره محیط‌زیست افزایش داده و در ایشان رفتاری را تقویت کند که لازمه بقا و بهبود کیفیت محیط‌زیست است. در این مقاله سند چشم‌انداز و قانون اساسی از بعد آموزش محیط‌زیست و با روش توصیفی تحلیلی بررسی می‌شود. تحلیل محتوای سند چشم‌انداز و قانون اساسی حاکی از آن است که ظرفیت‌های فراوان برای توسعه آموزش‌های محیط‌زیستی در این اسناد بالادستی وجود دارد. مهم‌ترین ابعاد محیط‌زیستی مندرج در سند چشم‌انداز 1404عبارت است از: بهره‌مند از محیط‌زیست مطلوب، بهره‌مند از امنیت اجتماعی، برخوردار از دانش پیشرفته، امن، برخوردار از سلامت، رفاه، امنیت غذایی، به‌دور از فقر، الهام‌بخش، بهره‌مند از توسعه کارامد، جامعه اخلاقی دارای تعامل سازنده و مؤثر با جهان. در این پژوهش ارتباط این ابعاد با آموزش‌های محیط‌‌زیستی تحلیل و توص‍‍یف می‌شود. باوجود اینکه مهم‌ترین اصل قانون اساسی مرتبط با آموزش محیط‌زیست اصل 50 است، اما اص‍ول 3، 8، 43، 45، 51، 100، 104 و 147 نیز از این بُعد قابل تفسیر است. نتایج تحقیق مبین آ‌ن است که آموزش محیط‌زیست از طریق افزایش آگاهی، بینش، نگرش، دانش، مهارت و تعهد، جلب مشارکت و ارائه الگوهای عملی می‌تواند زمینه‌ساز اجرای این اصول و ابعاد مندرج در اسناد بالادستی شود. بنابراین آموزش‌های محیط‌زیستی برای رسیدن به برخی از ابعاد مندرج در سند 1404 و اجرای تعدادی از اصول قانون اساسی یک راهبرد اساسی محسوب می‌شود.

کلیدواژه‌ها


عنوان مقاله [English]

Powerand Re-definition of Urban Planning Theory (with an Emphasis on Political Economy in Oil-Based Economies)

چکیده [English]

In order to strengthen the explanatory ability of urban planning and covering the gap between the theory and practice, various principles are got involved from other disciplines. Since 1960, social, cultural, political and human factors became more important and with the emergence of critical approach, concepts such as power entered into social discussions and consequently influenced the field of planning. In this direction, different approaches of power in space and planning were introduced. According to emphasis of this research on political economy approaches, explaining the role of political factors (power) in the re-definition of urban planning theory is the major object of this article. In this way, the descriptive-explanative analysis and inductive-hypothesis method were used. Results indicate that with the advent of critical approaches, explaining the factor of power (politics) in social fields, the impact of capitalism mechanism on urban planning became apparent and consequently urban planning was redefined

کلیدواژه‌ها [English]

  • urban planning theory
  • Space
  • Power
  • Political Economy of Space
  • Tabriz Metropolis