جایگاه جمهوری اسلامی ایران در سیاست خارجی ایالات متحده

نویسنده

چکیده

«دیک چنی» معاون کهنه‌کار جورج دبلیو بوش در یکی از اظهارات تأمل برانگیز خویش در آوریل 2004 اعلام کرد «تنها منطقه‌ای که الزامات راهبردی آمریکا را در جهان برنمی‌تابد خاورمیانه است». به رغم وی خاورمیانه تنها حوزه‌ی رام‌نشدنی برای ایالات متحده محسوب می‌شود که باید برای تأدیب آن از دو ابزار «تنبیه و نوازش» بهره جست؛ تنبیه باید معطوف به حکومت‌ها باشد و نوازش متوجه ملت‌ها. اما در این منطقه بحران‌خیز و غیرمتعارف که به قول «باری بوزان» «بر سازه‌های کشمکش‌زا» استوار است، کشوری که در مرکز ثقل بی‌توجهی نسبت به اولویت‌های سیاست خارجی آمریکا قرار دارد، ایران است. ایرانی‌ها با حیات بخشیدن به انقلابی «تجدید نظر طلب» در قلب منطقه خاورمیانه، تمام مختصات راهبردی ایالات متحده را با چالش جدی روبه‌رو ساختند. چالشی که در خلال یک ربع قرن اخیر موجبات «تصاعد تدریجی بحران» میان دو کشور ایران و آمریکا گردید. به دیگر سخن انقلاب اسلامی ایران از آن‌رو که مبانی رفتاری و فلسفی جدیدی را که منبعث از اصول و انگاه‌های اصیل اسلام بود بنا نهاد، در تعارض و تقابل ماهوی با ارزش‌های حاکم بر فلسفه سیاسی غرب که ملهم از ارزش‌های لیبرالیستی است، قرار گرفت و از این رهگذر مقطعی جدید که آکنده از تخاصم و دشمنی میان آنان بود، پدیدار شد. ;

کلیدواژه‌ها