نخست: شباهتهای آرای دو اندیشمند ; 1- هر دو نقد را جز تفکرشان میدانند و بین عقلانیت و انتقاد ارتباط تنگاتنگ میبینند و تفکر آنها به روشنگری میرسد نه روشنگری سنتی بلکه روشنگری جدید که تجربهگرایانه نیست. ; 1-1- پوپر ; در کتاب انقلاب یا اصلاح درباره عقلگرای انتقادی میگوید: «سقراط در دفاعیه معروف خود میگوید که هیچ نمیدانم و این را هم به زحمت با وجود این سروش معبد دلفی او را خردمندترین مردمان قلمداد کرده بود. سقراط پس از لختی تفکر راهحل زیر را ارائه میدهد به نادانیم آگاهم شاید این آگاهی به حدود تنگ من است وقتی سقراط میگوید یک دولتمرد باید خردمند باشد منظور این است یک سیاستمدار باید پیش از انسانهای دیگر به نادانیش آگاه باشد من نیز مانند سقراط معتقدم که ما هیچ نمیدانیم یا اندک میدانیم نادانی ما بیکرانه است اما این آشکارا حق مطلب نیست البته حق نداریم وجود علوم طبیعی و پیروزیهای عظیم آن را انکار کنیم ولی هنگامی که از نزدیک به این علوم مینگریم پی میبریم که این علوم نه دانشی مثبت یا مطمئن بلکه از فرضیاتی بیپروا تشکیل شدهاند که ما از راه انتقاد مداوم بهبودشان میکنیم