آزادی؛ گریز از اسطورگی

نویسنده

چکیده

آزادی که در ادبیات سیاسی اغلب به صورت آمیزه‌ی مبهمی از دو مفهوم لاتین (Freedom) و (liberty) به‌کار می‌رود، از زمره‌ی مفاهیم اسطوره‌ای دنیای ماست. کلیّتی جذاب و پرشکوه، اولین معنایی است که از این واژه به ذهن متبادر می‌شود. اما تمام تفاوت‌ها و اختلاف نظرها از همین کلیّت شکوهمند آغاز شده است. در این مقاله با طرح سه روایت اصلی از آزادی در فلسفه سیاسی کلاسیک، در واقع سه هدف را دنبال می‌کنیم. اول، بیان اینکه نظریه‌ی آزادی لیبرالی به‌عنوان تعریفی اصالتاً فردگرایانه و اتمیستی، توهّمی مندرج در فلسفه سیاسی جدید می‌باشد که مایل است «خودی ما قبل سیاسی» یا موجودی طبیعی و ماقبل فرهنگی را محور داوری‌ها و اندیشه‌گری‌های خود قرار دهد. به عبارت دیگر، نظریه‌ی آزادی لیبرالی به آزادی طبیعی برای انسان معتقد است و به دولت با سوء‌ظن و به تاریخ و دستاوردهای حیات ملیِ فرد با بی‌اعتنایی می‌نگرد و در یک کلام بر ضرورت نگرش غیرتاریخی به مقوله‌ی آزادی فرد اصرار دارد.

کلیدواژه‌ها