بحث دگرگونی در روابط بینالملل، تحول در انگارگان مختلف از جمله صلح را گریزناپذیر ساخته است. فرآیند جهانی شدن در این زمنیه تأثیر شگرفی داشته است. لذا کندوکاو در مفهوم صلح از منظر دنیای جدید- پستمدرن- در ابعاد سیاسی و حقوقی مطلوب و جالب به نظر میرسد. اهمیت صلح در دنیای پستمدرن احیای بازیگران قدیم با دستور کار جدید در سیاست و بازآفرینی زبانی و کلامی افراد و گروههای رانده شده به حاشیه و تلاش برای پذیرش گروههای جدید و شناخت شبکه درهم بافته تعاملها و تقابلها است. به رغم برخی پیچیدگیها، تجزیه و تحلیل پستمدرنیزم با استفاده از سازههای زبانی مناسب به نظر میرسد. در یک دیدگاه شکاکانه پستمدرنیزم تفکر کمتحرک و ایستایی محسوب شود چه به منزله انکار اصول مطلق، دست شستن از جستجوی بشری برای حقیقت (ضدیت با انگارگان حقیقت محور)رد اومانیسم، معرفت تاریخی، دانش مدرن، سازمان عقلی و انکار بنیادها و شالودههاست. اما اتخاذ چنین دیدگاهی به منزلهی واگذاری (امور)، عزلتطلبی و رها کردن مسئولیت و تلقی گسست رادیکال از مدرنیته است.