در مقاله حاضر به این پرسش پاسخ داده میشود که: حوزهی اقتدار دولت در نظریههای ولایت فقیه چه گسترهای را در برمیگیرد؟ به دیگر سخن، آیا در این نظریهها قدرت، متمرکز است یا غیرمتمرکز است و براساس نظریه تفکیک قوا میان قوای سهگانه توزیع شده است؟ مدعای نوشته این است که نوع مناسبات فرد و دولت در نظریههای ولایت فقیه، وا-کارگزارانه (ولی-عامل) است. این دانش واژه -که تلفیقی از دو الگوی نظری واگذاری (ALIENATION) و کارگزاری (AGENCY) است و توسط این پژوهنده ابداع شده است- به این معنا است که نوع مناسبات فرد و دولت در نظریههای ولایت فقیه، دو جانبه و دوگانه است، نه یکسویه و یکجانبه. نظریههای ولایت فقیه با مدعای مذکور تطبیق و مقایسه شده و میزان انطباقپذیری و یا ناسازگاری آنها با این مدعا کاوش و سنجیده شده است