اندیشمندان و نظریهپردازان در حوزههای جامعهشناسی وعلوم سیاسی تعاریف گوناگونی از ثبات و بیثباتی ارائه دادهاند. تنوع و گوناگونی این تعاریف اغلب معلول اختلاف در رویکردها نسبت به مسئله ثبات بوده است. شرایط و موقعیتهای زمانی و مکانی نیز در تنوع و گاه تضاد تعاریف دخیل بوده است. تا اواسط دهه 1960، ثبات سیاسی را اصولاً استمرار انواع خاصی از نظام سیاسی یا تداوم آنها تعریف میکردند. لیپست در کتاب «انسان سیاسی» نظامهایی را که دارای حکومت دموکراتیک مستمر بودهاند یا در طول سالهای معینی از حکومت (توتالیتر) پایداری داشتهاند، «باثبات» قلمداد میکند و آنهایی را که بین این دو حالت در نوسان بودهاند، «بیثبات» معرفی میکند. اینگونه تعاریف اساساً در رویکرد پایانی/عدم پایانی ارائه میشوند