فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سالهای آغازین قرن بیستم، تحول بزرگی بهشمار میآید که تمامی بازیگران بینالمللی را به تلاشی دوباره برای نقشیابی در جهان در حال تکوین واداشته است. به عبارت دیگر شوک امنیتی قدرتمندی از این ناحیه برای جهان حاصل آمد که محور آن را پرسش از «چگونگی نظم جهانی» شکل میداد. در چنین فضایی نظریات مختلفی اعم از همکاری (گفتگوی تمدنها)، منازعه (برخورد تمدنها) و یا سلطه (پایان تاریخ) اظهار گشته است که هریک در پی بیان نوعی خاص از نظم میباشند