جامعه ایرانی و شکاف میان نسلها

نویسنده

چکیده

بی‌تردید، جامعه ایرانی در دوران کنونی حیات تاریخی خود بیش از هر عصر و دوران دیگری، مستعد شگفتن «شکافها و ناسازه‌ها» و روییدن «نهالهای هویتی و اندیشگی» گوناگون است. در سالیان اخیر، انسان ایرانی یک‌بار دیگر به تجربه پروسه و پروژه‌گذار دیگر فراخوانده شده است. چهره زیرین این تغییر و تبدّل، از یکسو، درگذار از یک جامعه پوپولیستی به یک جامعه پلورالیستی؛ از یک جامعه سنّتی (مبتنی بر قدرت حاکمی) به یک جامعه مدرن (مبتنی بر قدرت انتظامی)؛ از یک گفتمان انقلابی به یک گفتمان اصلاحی؛ از تهدید سخت‌افزاری به تهدید نرم‌افزاری؛ از مبارزه کلاسیک به مبارزه جدید؛ از ثبات به تغییر؛ از تمرکز قدرت به توزیع قدرت؛ از انجمن‌ها و احزاب حقیقی به انجمن‌ها و احزاب مجازی؛ از جهان اطلاعاتی به جهان وانموده؛ از ایدئولوژی‌گرایی به گفتمان‌گرایی؛ از درون‌گرایی به برون‌گرایی؛ از خودی‌گرایی به دگرگرایی؛ از آرمان‌گرایی به اتوپیاگرایی به زندگی روزه‌مره‌گرایی؛ از خط قرمز به خط نارنجی؛ از سیاست به فرهنگ؛ از مواضع شفّاف به مواضع کدر؛ از نخبه‌سالاری به مردم‌سالاری؛ از ماکروفیزیک قدرت به میکروفیزیک قدرت؛ از ماکروپلتیک به میکروپلتیک؛ و از جانب دیگر صیرورت از چالش رقابت سیاسی به تنفّر سیاسی؛ از دگر خارجی به دگر داخلی؛ از توقف فعال به عبور فعال؛ از گفت و شنود به گفت بی‌شنود؛ از فرهنگ‌سازی به سیاست‌بازی؛ از پیشتاز تغییرات به پستاز تغییرات؛ از ارزش‌گرایی به قدرت‌گرایی؛ از جذب و محافظه‌کارسازی به دفع رادیکال‌سازی؛ از اعتمادسازی به تخریب اعتماد؛ از تولید کالاهای فرهنگی به تخریب کارخانه فرهنگی؛ از نرم‌افزار به سخت‌افزار؛ از گفتمان به خشونت؛ تجلّی یافته است