پژوهشکده تحقیقات راهبردی مجمع تشخیص مصلحت نظامفصلنامه علمی راهبرد1028-310223120140622Non-Neutral Arbitration Opposed to Fundamental Principles of Arbitration: with an Emphasis on the Precedent of Iran-United States of America Arbitral Tribunalداوری جانبدارانه و تقابل آن با اصول بنیادین حاکم بر داوری با تأکید بر رویه دیوان داوری دعاوی ایران- ایالات متحدهداوری جانبدارانه و تقابل آن با اصول بنیادین حاکم بر داوری با تأکید بر رویه دیوان داوری دعاوی ایران- ایالات متحده124515FAایلدار آقاقلیزاده خیاوریمصطفی السانJournal Article19700101To date there has been little disagreement on the fact that arbitrators are obligated to be impartial and independent; the rules and provisions of all the major international and domestic arbitral regimes are in accord that arbitrators have to be impartial and independent, so these obligations have turned into an international custom. Failure to this commitment can be a basis for challenging and disqualifiying an arbitrator in international and domestic arbitrations. The non-neutral arbitrator in United States’ arbitration system is a legal structure which is in opposite to the international practice, and presumes that the party-appointed arbitrators in a tripartite arbitration would not be neutral. This means that, in practice, they are not only free to act as advocates for the positions of the party that appointed them, they are expected to act in such a way to dictate the outcome of the proceedings for the benefit of appointing party. The purpose of this article is to determine the concept, grounds and basis of non-neutral arbitration and its significant opposition to the fundamental principles of arbitration. In the fourth section, the authors discuss the impartiality of arbitrators in Iran-United States of America arbitral tribunal.داوران مکلف به حفظ بیطرفی و استقلال خود نسبت به طرفین اختلاف هستند و این امر در کلیه قواعد و مقررات داوری اعم از بینالمللی و داخلی مورد تأکید قرار گرفته و تبدیل به عرفی بینالمللی شده است، چندانکه عدم پایبندی داور به این تعهدات از جمله دلایل عمده جرح داوران در داوریهای داخلی و بینالمللی است. نهاد داور جانبدار در نظام داوری ایالات متحده تأسیسی است که در تقابل با عرف بینالمللی بوده و به داور منصوب هر یک از طرفین اجازه میدهد که در جریان رسیدگی از طرف ناصب خود جانبداری نموده و به مثابه وکیل مدافع از حقوق او دفاع نماید؛ بهنحویکه رأی دیوان داوری، تا حد امکان، به سود طرفِ ناصب صادر گردد. این مقاله، به بررسی مفهوم، زمینه و مبانی داوری جانبدارانه و تقـابل آن با اصول بنیادین حاکم بر داوری و سپس به وضعیت بیطرفی داوران در دیوان داوری دعاوی ایران- ایالات متحده امریکا میپردازدhttps://rahbord.csr.ir/article_124515_4e59aa130b450571d40470dc0902f9bf.pdfپژوهشکده تحقیقات راهبردی مجمع تشخیص مصلحت نظامفصلنامه علمی راهبرد1028-310223120140622Evaluation of Knowledge Management Processes in Defense Diplomacy Activities of the Islamic Republic of Iranارزیابی اثر فرایندهای مدیریت دانش در فعالیتهای دیپلماسی دفاعی جمهوری اسلامی ایران124516FAابراهیم حاجیانیحسین دهقان بودهحسین میناییفروزنده جعفرزادهپورJournal Article19700101Knowledge management is a way to improve the performance, productivity, efficiency, sharing and use of information within the organization and an efficient tool for decision making in organizations .In this article, researchers studied the effect of knowledge management processes of defense diplomacy. This article seeks to explore the ways to cut costs in the defense organization, and to create sustainable competitive advantage to make organization more innovative.;
Taking advantage of the knowledge management processes in defense diplomacy activities by authorities allows that on the basis of the theory of knowledge management model excesses are eliminated. ;
Evaluation results suggest that knowledge management processes effect on defense policy objectives(environmental engineering, security, economic interests ,equipment defense needed to achieve stability and arms control) and on defense diplomacy (threat effacing, safety induction and inhibition) as well.مدیریت دانش، روشی برای بهبود عملکرد، بهرهوری، کارآمدی، تسهیم و استفاده از اطلاعات درون سازمان و ابزاری برای تصمیمگیری بهینه در سازمانهاست. در این پژوهش محققین در پی آن هستند که اثر فرایندهای مدیریت دانش را بر فعالیتهای دیپلماسی دفاعی ارزیابی نمایند. اهمیت این پژوهش از آنجاست که کاهش هزینهها را در سازمانهای دفاعی در پی دارد و موجب خلق مزیتی پایدار و رقابتی و نوآورتر شدن آنها میگردد. بهرهگیری از فرایندهای مدیریت دانش در فعالیتهای دیپلماسی دفاعی به مسئولین و کارگزاران این امکان را میدهد که بر اساس نظریههای مدیریت دانش از جمله مدل استیو هالس همواره در جستجوی دانش جدید و حذف دانش مازاد باشند. ارزیابی حاصله حاکی از آن است که فرایندهای مدیریت دانش در تحقق اهداف دیپلماسی دفاعی (مهندسی محیط امنیتی، کسب منافع اقتصادی، دستیابی به تجهیزات دفاعی مورد نیاز، ثباتسازی و کنترل تسلیحات) و نتایج دیپلماسی دفاعی (تهدیدزدایی، امنیتزایی و بازدارندگی) اثر قابل توجه داردhttps://rahbord.csr.ir/article_124516_7a6a3129b3a416c1c939a0fdba412a22.pdfپژوهشکده تحقیقات راهبردی مجمع تشخیص مصلحت نظامفصلنامه علمی راهبرد1028-310223120140622India and US Maritime Strategic Cooperation, Challenges and Prospectsهمکاری راهبردی نیروی دریایی هند و امریکا: فرصتها و چالشها (با نگاهی بر نقش بازدارنده جمهوری اسلامی ایران)124517FAسیدمحمود حسینیمحمدصادق کوشکیJournal Article19700101In 1991, after the collapse of the Soviet Union and the end of the bipolar world, major changes took place at the international level. In the wake of these changes, India and the US had to re-adjust their policies and relations that led to cordinal India-US relations. Maritime relations were not immune to these winds of change. In the maritime domain India has adopted a different attitude towards the US presence in the Indian Ocean as compared to the Cold War period. The United States has also recognized India as a major security provider in the Indian Ocean Region as the Indian Navy is the largest force in the region. Through the maritime cooperation a secure and stable environment would be guaranteed in the Indian Ocean region, which is the stated aim of both the countries. In this regard, this paper tries to analyse India-US maritime relations during the Cold War era as well as the post-Cold War period.در سال 1991 پس از سقوط اتحاد جماهیر شوروی و پایان نظام دوقطبی، تغییرات زیادی در سطح بینالمللی رخ داد. تابع این تغییرات، دو کشور امریکا و هند، رویکردهای متفاوتی را در قبال یکدیگر پذیرفتند که به بهبود تدریجی روابط دو کشور منجر شد. در این میان، روابط نیروی دریایی دو کشور نیز تابع این سیاستهای جدید قرار گرفت. دهلینو نگرش خود نسبت به حضور امریکا در منطقه اقیانوس هند را در مقایسه با دوران جنگ سرد تغییر داد. امریکا نیز قدرت ناوگان دریایی هند را به عنوان بزرگترین قدرت دریایی منطقه اقیانوس هند و ورای آن مورد شناسایی قرار داد. این مقاله درصدد پاسخ به این سؤال است که اهداف و منافع مشترک همکاری راهبردی نیروهای دریایی هند و امریکا و همچنین چالشهای فراروی این همکاریها چه مسائلی میباشند. این پژوهش به این نتیجه میرسد که دو کشور پس از دوره جنگ سرد، دیدگاههای مشترکی در مورد حفظ محیط امنیتی با ثبات در منطقه اقیانوس هند، بهویژه از نظر پاسخ و واکنش به چالشهای بیشمار در این حوزه داشتهاند که زمینههای همکاریهای بیشتر نیروی دریایی دو طرف را فراهم میآورد. بهرغم وجود زمینه همکاریهای بیشتر، موانع و چالشهایی از جمله جمهوریاسلامی ایران، چین، صادرات کنترلشده امریکا به هند و عامل سیاسی– نظامی نیز قابل بررسی استhttps://rahbord.csr.ir/article_124517_f61313080181994d81ffb74e1132576f.pdfپژوهشکده تحقیقات راهبردی مجمع تشخیص مصلحت نظامفصلنامه علمی راهبرد1028-310223120140622Environmental Scanning of Higher Education Evaluation in Selected Countries and Lessons for Iranپویش محیطی ارزیابی آموزش عالی در کشورهای منتخب و درسهایی برای ایران124518FAمحمد حسینیمقدممحمدرحیم عیوضی0009-0001-9356-853XJournal Article19700101;
Today higher education is one of the most important institutions for human being and civilization development. Moreover, in the world economy system during the previous decades higher education has turned into one of the driving forces for generating power and wealth in national, regional and international spheres. From future studies point of view the complexity of higher education as a system and the society which surrounds it alongside the competition among higher education institutions to obtain a prestigious status make it critical for them to enhance themselves. Vigorous attempt of universities to gain a good position in global rankings is a well-known sign of competitiveness among higher education institutions. The countries which have greater pools of talents produce more power and wealth. Given this trend the evaluation of higher education institutions to determine their regional or global ranking has become much more important. In this article, the authors propose an evaluation model and some indicators using environmental scanning as well as trends and events analysis.;آموزش عالی علاوه بر اینکه در زمرة مهمترین نهادهای انسانساز و تمدنساز است، طی دهههای اخیر همواره به عنوان یکی از پیشرانهای تولید ثروت و قدرت ملی در نظام اقتصاد جهانی مورد توجه بوده است. بنابراین اثربخشی این نهاد در سطوح تحلیل ملی، فراملی و فروملی قابل بررسی است. پیچیدگیهای حاکم بر فضای آموزش عالی و جامعهای که آن را احاطهکرده، از یک سو و شکلگیری فضای رقابتپذیری میان مؤسسات آموزش عالی برای شناختهشدن به عنوان مؤسسه برتر از سوی دیگر باعث شده است تداوم بقا و ارتقای مداوم مؤسسات آموزشی عالی از منظر رویکردهای آیندهنگر و آیندهاندیش اهمیت روزافزون پیدا کند. تلاش مستمر دانشگاهها و کشورها برای دستیابی به جایگاههای برتر در رتبهبندیهای بینالمللی در حوزه آموزش عالی و به تبع آن جذب دانشجو، استاد و پژوهشگر خارجی که حائز شرایط نخبگی است، بازتاب فضای رقابتی و حرکت به سمت جامعۀ دانشمدار است. هرکشوری که سهم بیشتری از افراد باهوش و نخبه داشته باشد، سهم بیشتری از قدرت و ثروت را از آن خود خواهد ساخت. بر همین اساس سازوکار ارزیابی نهاد آموزش عالی برای احراز رتبههای برتر منطقهای و جهانی مهم است. ارائه الگوی ارزیابی، علاوه بر بررسی گذشته و حال مستلزم بهکارگیری رویکردهای معطوف به آینده است. به عبارت روشنتر، رویارویی با رویدادها و روندهای ملموس و ناملموس و همچنین عدم قطعیتهایی که نهاد آموزش عالی را احاطه کرده، جلوهای از تلاش آیندهنگر است تا از میان طیفی از آیندههای ناخوشایند و خوشایند، آینده مطلوب آموزش عالی شناسایی و جهت تحقق آن برنامهریزی و تدبیر لازم اتخاذ شود. در این مقاله تلاش شده است با استفاده از روش پویش محیطی، روندها و رویدادهای جهانی آموزش عالی و تجربه کشورهای منتخب، رصد و بر اساس نتایج حاصل از آن، شاخصها و الگوی مطلوب ارزیابی مؤسسات آموزش عالی ایران پیشنهاد شودhttps://rahbord.csr.ir/article_124518_3cc0dc2602c81f5bc16a9d72e18ac86a.pdfپژوهشکده تحقیقات راهبردی مجمع تشخیص مصلحت نظامفصلنامه علمی راهبرد1028-310223120140622An Introducation to the Critique of Modern Theoryدرآمدی بر نقد نظریه مدرن124519FAسیدجواد طاهاییJournal Article19700101There is a long rational tradition in the West. In this article, theory or theoretical thought tradition are not meant an intellectual attempt for explaining phenomean before their happening, rather they are meant theory in it’s a priori status, that is a general configuration of categories based on common sense which seeks a relationship with reality affer coming to being.;
The precedence of abstraction over experience or priority of subjectivity over objectivity to reach an external and transcendental position to observe the society or the world are a determining precedence manifested in various forms in philosophy, politics, art, religion and science throughout the modern times. This article tries to answer the question that whether modern theory or a critique of existence by the self have not become a value, per se. In this article, this attitude is considered a great mistake and something contrary to knowledge.نظریه (یا نظریۀ متقدم) یک سنتِ عقلیِ طولانی در غرب است. مراد از نظریه یا سنت تفکر نظری در این درآمدِ انتقادی، کوششِ فکری برای تبیین پدیدارها پس از رخدادن آنها نیست، بلکه منظور از نظریه، وضعیتِ پیشینی یا متقدمِ آن است؛ یعنی هر نوع صورتبندیِ عمومی مقولات، مبتنی بر تعقلِ محض که پسآنگاه در پی ایجاد نسبت با واقعیت برمیآید. این تقدمِ تجرید بر تجربه یا اولویتِ ذهنیت بر عینیت به منظور نیل به موضعی بیرونی و استعلایی برای نگرش به جامعه یا جهان، تقدمی دورانساز و تعیینکننده است که در سراسر دوران مدرن به صور مختلف در عرصههای فلسفه، سیاست، هنر، دین و علم جاری شده است. پرسش مقاله حاضر آن است که آیا نظریه مدرن با تقدمورزیِ خود بر وجود، به ارزشی فینفسه بدل نمیشود (نهفتگیِ ارزش نظریه در خود نظریه)؟ در مقاله حاضر، این فینفسگی خطایی بزرگ و ضد دانایی تصویر میشودhttps://rahbord.csr.ir/article_124519_db4f008d712f3fc056858cb743f7cc70.pdfپژوهشکده تحقیقات راهبردی مجمع تشخیص مصلحت نظامفصلنامه علمی راهبرد1028-310223120140622The Study of the Conflict in the Theories of International Relations and Geopoliticsبررسی مفهوم منازعه در نظریههای روابط بینالملل و ژئوپلتیک124520FAریباز قربانینژادزهرا احمدیپورعبدالعلی قواممحمدرضا حافظنیاJournal Article19700101;
The sources of conflicts and disputes between states are one of the subjects that is discussed in the theories and schools of international relations and geopolitics. Since, tension and conflict between states occur in different and various dimensions, experts and critics of different schools of international relations and geopolitics have tried to identity and recognise the international conflicts sources. Intellectual and philosophical schools of international relations based on the proposed approach to the analysis of global issues, have their own viewpoint in the field of disputes and conflicts between political units of various sizes in local, national, regional and global dimensions. With regard to the importance of the causes of tension and conflict in relations between states, various perspectives of scholars and experts are presented from different disciplines such as geography, political science, sociology, management, international relations, geopolitics and also different philosophical schools. ;
It seems to be that each one of international relations theories, with regard to their philosophical and scientific approaches, have mentioned different factors as sources of tension and conflict between states and so, there are obvious differences in their perspective. Besides, geopolitical thinkers too, have studied a certain aspect of the geopolitical sources of dispute between the governments and do not have a comprehensive look at this phenomenon. Given this fact, in this article we have tried to study the sources of dispute between states using a descriptive and analitical approach in the framework of theories of international relations and geopolitics.یکی از مباحث مطرح در نظریهها و مکاتب روابط بینالملل و ژئوپلتیک، بحث سرچشمههای منازعات و مناقشات بین دولتهاست. از آنجا که تنش و منازعه بین دولتها و حکومتها همواره در سطوح و ابعاد مختلف رخ داده و در آینده نیز شاهد آن خواهیم بود، صاحبنظران و نظریهپردازان مکاتب مختلف روابط بینالملل و ژئوپلتیک به شیوههای مختلف سعی کردهاند ریشهها و عوامل ایجادکننده مناقشات بینالمللی را شناسایی و تبیین نمایند. مکتبهای فکری و فلسفی مطرح در روابط بینالملل بر اساس رهیافت و رویکردی که نسبت به تحلیل مسائل جهانی دارند، در زمینه بروز اختلاف و کشمکش میان واحدهای سیاسی در ابعاد مختلف محلی، ملی، منطقهای و جهانی به ارائه دیدگاه خود پرداختهاند. با عنایت به اهمیت موضوعِ عوامل ایجادکننده تنش و منازعه در روابط دولتها، دیدگاههای مختلف و متنوعی از سوی اندیشمندان رشتههای علمی و همچنین مکاتب فکری و فلسفی مختلف در این زمینه ارائه شده است. به نظر میرسد هر کدام از نظریههای مطرح در روابط بینالملل با توجه به مبانی فلسفی و رویکردهای علمی اندیشمندان آن، موارد مختلف و متناقضی را به عنوان عوامل منازعهآفرین میان دولتها قلمداد کردهاند. اندیشمندان ژئوپلتیک نیز هر کدام جنبهای از عوامل ژئوپلتیکی را در بروز منازعه بین دولتها بررسی کرده و نگاهی جامع و کامل به این پدیده نداشتهاند. در این مقاله، با بهرهگیری از رویکرد توصیفی- تحلیلی و در یک مطالعه تطبیقی، سرچشمههای بروز منازعه میان دولتها در چارچوب نظریههای روابط بینالملل و ژئوپلتیک بررسی خواهد شدhttps://rahbord.csr.ir/article_124520_b10a11a827d02fbd7b1eb31ae459a8e3.pdfپژوهشکده تحقیقات راهبردی مجمع تشخیص مصلحت نظامفصلنامه علمی راهبرد1028-310223120140622A Study on the Role of Structural and Communicational Dimensions of Social Capital in Political Participation Investigation (Case Study: Students of the University of Isfahan)بررسی نقش ابعاد ساختاری و ارتباطی سرمایه اجتماعی در تبیین مشارکت سیاسی (مطالعه موردی دانشجویان دانشگاه اصفهان)124521FAراضیه مهرابی کوشکیسیدجواد امام جمعه زادهمحمودرضا رهبرقاضیJournal Article19700101The studies of scholars show that social links and interactions have had a positive effect on political behavior. In this context, Tocqueville argues that development requires human capital in general and civil skills in particular. This paper is going to find whether social capital can also have the same effect on political development in general and political participation and behavior in particular. According to the logic of “weak ties”, organized participation through individual link with a wider range of people leads to increase in social capital among a group of citizens. Thus, when political participation increases among people it is finally conducive to increase cooperative activities among them. Accordingly, this study seeks to find the relationship between social networks and political behavior of the students. For testing the hypotheses regarding the relationship between social links and political participation, correlation analysis and multiple regression analysis were used. Findings show that although the two dimensions of social capital (structural and communicational) have meaningful relationship with political participation dimensions (indifferent, formal and active), communicational social capital has more effect on political behavior of the students.بررسیهای اندیشمندان نشان میدهد که پیوندها و تعاملات اجتماعی، تأثیر مثبتی بر رفتار سیاسی بر جای گذاشته است. در همین راستا، توکویل در نظریههای خویش استدلال میکند که توسعه مستلزم بازگشت به سرمایه انسانی به خصوص مهارتهای مدنی است. این پژوهش به دنبال بررسی این امر است که آیا نظریه سرمایه اجتماعی نیز میتواند تأثیر یکسانی بر مبــاحث توسعه سیاسی به ویژه مشارکت و رفتار سیاسی بر جای گذارد؟ بر اساس منطق «پیوندهای ضعیف»، مشارکت سازماندهیشده از طریق پیوند افراد با طیفهای گستردهتری از مردم سبب میشود سرمایه اجتماعی میانگروهی در میان شهروندان افزایش پیدا کند. بنابراین به نظر میرسد افزایش مشارکت در میان مردم در نهایت منجر به افزایش فعالیتهای همکاریجویانه آنها میشود. درحالی که تأثیر تعاملات اجتماعی بر روابط سیاسی بسیار مورد توجه بوده است، تحقیقات تجربی بسیار ناچیزی برای بررسی تأثیرات این شبکهها بهویژه در ارتباط با رفتار سیاسی وجود دارد. بر این اساس، پژوهش حاضر به دنبال پاسخ به این سؤال است که آیا بین شبکههای اجتماعی با رفتار سیاسی دانشجویان رابطه وجود دارد یا خیر؟ برای آزمون فرضیهها در مورد رابطه پیوندهای اجتماعی و مشارکت سیاسی از روشهای تحلیل همبستگی و تحلیل رگرسیون چندمتغیره استفاده شد. با تقسیم سرمایه اجتماعی به دو بعد ساختاری و ارتباطی و مشارکت سیاسی به سه سطح بیتفاوتی سیاسی، مشارکت سیاسی رسمی و مشارکت سیاسی فعال، یافتههای پژوهش نشان داد که هرچند هر دو بعد سرمایه اجتماعی، رابطه معنیداری با ابعاد مشارکت سیاسی داشتند، اما سرمایه اجتماعی ارتباطی تأثیر بیشتری بر روی رفتار سیاسی دانشجویان داشته استhttps://rahbord.csr.ir/article_124521_cf45aa8a9b366a1154b9429314969607.pdfپژوهشکده تحقیقات راهبردی مجمع تشخیص مصلحت نظامفصلنامه علمی راهبرد1028-310223120140622Lessons from New Relations between India and the United Statesدرسهایی که از روابط جدید هند و ایالات متحده میتوان آموخت124522FAعباس ملکیJournal Article19700101This article tries to explain new relations between India and the United States based on assessing opportunities and threats as well as weaknesses and strengths as periceived by the two sides. Then, the author tries to draw lessons from these new relations for devising new relations between Iran and Indiaدر طول تاریخ، کمتر ملتی به اندازه ایرانیان و هندیان با هم ارتباط دیرینه و تنگاتنگ داشتهاند. پس از اسلام، این تعاملات توسعه بیشتری یافت و فرهنگ اسلام از سرزمین ایران به هند رفت و سرگذشت و سرنوشت این ملت، در مقاطع متعددی از تاریخ ورود اسلام به هند، به یکدیگر گره خورد تا جایی که در زمان صفویه، امپراطوری بابریان با حمایت ایشان قدرت یافت و زبان و هنر و معماری ایرانی، بر شئون فرهنگی هند حاکم شد. امروزه تعداد کتب خطی فارسی و آثار نقاشی مکتبهای قزوین و اصفهان در هند، بیش از ایران است و چشم سیّاحان خارجی در هند به شاهکارهای معماران ایرانی همچون تاجمحل روشن میشود. فرهیختگان هند، همواره ایران را مهد تمدنی میدانند که تعاملاتش با هند تأثیرات فراوانی بر آن نهاده است. نمونههایی از این نگرش را در آثار جواهر لعل نهرو چون نگاهی به تاریخ جهان و کشف هند در مورد عظمت فرهنگ ایرانیان و سخنان و مقالات رابیندرانات تاگور در مورد حافظ میتوان دید. ; هند بزرگترین دموکراسی جهان و دومین کشور پرجمعیت با جمعیتی حدود یک میلیارد و یکصد میلیون نفر است و بدون شک، نقش مهمی در سازمانهای بینالمللی دارد. اگر قرار باشد کشوری به کشورهای دائم شورای امنیت ملل متحد اضافه شود، هند از اولین انتخابها خواهد بود. جنبش غیرمتعهدها از زمان جواهر لعل نهرو در هند شروع شد. امروزه هند یکی از دارندگان سلاح هستهای در جهان و از نمونههای موفق در خودکفایی صنعتی و کشاورزی است که جایگاه ویژهای در جهان از لحاظ اقتصادی کسب نموده است.; ایران و هند پس از انقلاب اسلامی ایران در سال 1979 روابط خود را توسعه دادند. تا قبل از انقلاب اسلامی، ایران عضو سازمان پیمان مرکزی بود. این سازمان به نوعی در برابر کشورهای بلوک شرق مانند اتحاد شوروی و کشورهای نزدیک به مسکو مانند هند صفآرایی کرده بود. ; هر دو کشور ایران و هند عضو گروه 77 و همچنین گروه 15 هستند. در قالب همکاریهای آسیایی، هند در کنار روسیه، چین، ژاپن و ایران میتواند یکی از قطبهای اساسی را در چارچوب منطقهگرایی شکل دهد. همکاریهای ایران و هند در زمینههای انرژی، فرهنگ و دیالوگ تمدنی برای دیگر کشورها میتواند نمونهای قابل قبول باشد. هر دو کشور در سازمان همکاریهای شانگهای عضو ناظر هستند. ; در صحنه جهانی ایران و هند همچون دو همسایه نزدیک با یکدیگر همکاری میکنند. در فعالیتهای منطقهای نیز با پتانسیل بالا برای رسیدن به منافع مشترک در گسترش همکاریهای اقتصادی، سیاسی و تجارت، مبارزه با مواد مخدر، و مبارزه با تروریسم تلاش میورزند تا از این رهگذر به صلح و ثبات منطقهای و جهانی دست یابند.; در حالی که هند همواره بهعنوان یک کشور مؤسس نهضت عدم تعهد و طرفدار بلوک شرق شناخته میشده است، روابط جدید این کشور با ایالات متحده امریکا نمونهای جالب در روابط بینالملل است. به طور مشخص همکاریهای هند و امریکا در دوران نخستوزیری آقای مان موهان سینگ، اقتصاددان برجسته هندی قابل توجه است. ; گرچه رهبران سنتی هند مانند خانم ایندیرا گاندی، راجیو گاندی و ناراسیمهارائو نگاه مثبت تاریخی و استراتژیک منطقهای به ایران داشتند، اما نگاه رهبران جدید هند به ایران مانند گذشته نیست. نخستوزیر سینگ با دیدگاه اصلاحات اقتصادی خود در فکر توسعه همهجانبه هند است و افرادی مانند او و سونیا گاندی به زندگی با ارزشهای غربی بیشتر از ایران اهمیت میدهند. گرچه در همین چارچوب، بار دیگر نیازهای انرژی هند، آنان را به داشتن رابطۀ نزدیک با ایران ملزم میسازدhttps://rahbord.csr.ir/article_124522_69d9c90eb6394990a3fb4b202e7593cf.pdfپژوهشکده تحقیقات راهبردی مجمع تشخیص مصلحت نظامفصلنامه علمی راهبرد1028-310223120140622Typology of Political Development Studies: From Community-based to Government-oriented Theoriesگونهشناسی مطالعات توسعه سیاسی از نظریههای جامعهمحور تا نظریههای دولتگرا124523FAامیر دبیری مهرJournal Article19700101The post-WWII diversity of theories of political development particularly in the scientific and research institutes in the Western countries has enriched the literature of this political concept on the one hand, and added to its ambiguities on the other. New studies related to political development face dispersion due to the overwhelming volume of previous studies and therefore researchers have no option but to select some of the theories. This article provides a diverse collection of theories, created based on subjective modeling, in a graph with focus on community-based and government-oriented theories as the main categories of theories of political sociology in order to present diversity and proliferation in these theories.;
Community-based theories suggest bottom-to-top model for political development, which will take shape in a civil society, but government-oriented theories suggest top-to-bottom model for political development, based on a legitimate and powerful government. Choosing one of these models depends on the unique features of the community and government in different societies.تنوع نظریههای توسعه سیاسی بهویژه در محافل و مؤسسات علمی و مطالعاتی غربی در سالهای پس از جنگ جهانی دوم، هم موجب غنیسازی ادبیات این مفهوم سیاسی شد و هم بر ابهام جوانب آن افزود؛ بهگونهای که مطالعات مربوط به توسعه سیاسی برای استفاده از چارچوب نظری و پیشینه پژوهشها از نوعی پراکندگی رنج میبرد و محققان صرفاً امکان گزینش برخی از نظریهها را دارند و از یافتههای دیگر نظریهها استفاده نمیکنند. در این مقاله سعی میشود با مدلسازی ذهنی، مجموعه متنوع نظریهها در درختوارهای منسجم سامان یابد و با تأکید بر نظریههای جامعهمحور و دولتگرا بهعنوان دو طیف کلان نظریههای جامعهشناسی سیاسی، تنوع و تکثر موجود در نظریههای مذکور انسجام درونی و بیرونی پیدا کند. نظریههای جامعهگرا مبنای تحقق توسعه سیاسی را از پایین به بالا میداند که بر مدار جامعه مدنی سامان مییابد، اما نظریههای دولتگرا مبنای شکلگیری توسعه سیاسی را از بالا به پایین میداند که بر مدار دولت مشروع و مقتدر تعین مییابد. انتخاب هر یک از دو مبدأ تابعی از مشخصات جامعه و دولت در جوامع گوناگون استhttps://rahbord.csr.ir/article_124523_64f7401d49b5aba344f5e1599a6e2e87.pdf